هشتمین اصل اجایل :کافی، کافی است.
قانون پارتو که معمولا به عنوان قانون 20/80 شناخته شده است، درباره قانون
توزیع است و اینکه چه چیزهای نمودار توزیع مشابه ای دارند. این قانون به این معناست
که به طور معمول، 80 درصد نتایج، تنها از 20 درصد تلاش شما حاصل می شود.
قانون پارتو را می توان در بسیاری از شرایط دید، نه به معنای
واقعی 20/80 ، اما مطمئنا این اصل وجود دارد که می گوید بیشتر نتایج شما
از کمترین تلاش شما حاصل می شود.
بنابراین افراد واقعا باهوش افرادی هستند که می توانند بفهمند تمرکز خود را بر
روی کدام 20 درصد بگذارند. در توسعه اجایل، باید سعی کنیم قانون 20/80 را اجرا
کنیم، و به دنبال تمرکز بر روی آن 20 درصد تلاشی باشیم که بیشترین نتیجه را ارائه می دهد.
اگر کیفیت نرم افزار شما تهدید کننده زندگی نیست، اگر می توانید دامنه رو
کنترل کنید، و اگر سرعت بازار از اهمیت ویژه ای برای شما برخورد است، چرا نباید به
دنبال این نباشیم که 80 درصد پر اهمیت محصول خود را فقط در 20 درصد زمان تحویل
بدهیم؟در واقع در این سناریو خاص، شما می توانید بپرسید چرا باید خود را برای
انجام 20 درصد به زحمت بیندازیم ؟
این قانون به این معنا نیست که محصول شما باید اساسا ناقص باشد، یا یک تجربه
کاری بد یا پر از خطا داشته باشید. به این معناست که تحویل برخی از ویژگی ها، کار
اضافی است که ممکن است ارزش آن را نداشته باشد.
من، هفته گذشته برا یک جلسه اجرای محصولات نهایی شرکت
مایکروسافت در آنجا حضور داشتم. ضمنا Sharepoint
2007 به نظر عالی می رسید، یک جهش
واقعی از نسخه های قدیمی بود.Vista برای آنان که تا الان با آن کار نکردند حتی با
لب تاب 4GB رم(Ram) هم نسبتا آهسته به نظر می رسید! جدا از اینکه کمی زیباتر به نظر
می رسید، قابلیت های جدید زیادی برای ارائه نداشت. ویندوز Workflow و Net V3 بسیار شگفت انگیز بودند.
به هر حال، برگردیم به نکته قانون 80/20، تحقیقات خود
مایکروسافت نشان داده است که میانگین کاربران Word ، تنها از 8 درصد قابلیت های
وورد استفاده می کنند. فقط 8 درصد! و من شرط می بندم که حداقل 80 درصد از ماها، از 8 درصد ابزار مشابه استفاده می کنیم.
سؤال من این است، اگر مایکروسافت فقط آن 8 درصد ابزار پراهمیت را توسعه می داد، آیا هنوزم هم می
توانست همین اندازه سهم بازار را از آن خود داشته باشد؟ شاید، شایدم نه، متاسفانه
ما هرگز نمی فهمیم.
حتی بدتر این است که تاثیر آن بر روی تجربه کاربر را در نظر
بگیریم. گوگل به ما نشان داده است که کاربر ها اکثرا برنامه هایی را ترجیح می دهند
که فقط هر چیزی که شما می خواهید را انجام دهد. " فقط " چیزهایی که شما
می خواهید، و نه بیشتر. درواقع مابقی آنها تنها برای مجموعه محدودی از کاربران منفعت
دارد. بنابراین در دنیای توسعه اجایل، زمانی که در حال توسعه یک محصول با نام
تجاری جدید هستید، راجع به اینکه نرم افزار شما واقعا درباره چیست، زیاد فکر کنید.
آیا می توانید نرم افزار را با تمام ویژگی های مهم آن به بازار ارائه دهید؟ یا می
خواهید در کسری از زمان فقط با ویژگی هایی که عملکرد کمتری دارند نرم افزار را
ارئه دهید؟
به غیر از کاهش هزینه، با سریع تر پیش رفتن در بازار، خطر
را کاهش می دهید و مزایای بالاتری را کسب می کنید، شما همچنین اولین انتشار این
محصول را یر اساس بازخورد واقعی مشتری خواهید داشت.
بنابراین گمان می کنم تمام این ها حس مشترکی باشد. اما چگونگی
ساختن راه حل های اغلب تیم های توسعه چه از لحاظ فنی و عملکردی یا هر دو، شگفت
انگیز است.
سوال واقعا دشوار این است، به هر حال، آیا شما می توانید
ببینید کدام 20 درصد همان 20 درصد پر اهمیت است؟ همان 20 درصدی که 80 درصد نتیجه را ارائه می دهد. در بسیاری از موارد، متاسفانه
پاسخ منفی است.